یاد خدا...
خداى عزوجل مى فرماید: هرگاه یاد من بر بنده ام غالب شود، خواهش و خوشى او را در یاد خود قرار دهم و چون خواهش و خوشى او را در یاد خود قرار دهم عاشق من شود و من نیز عاشق او گردم و چون عاشق یکدیگر شدیم حجاب میان خود و او را بر دارم و عشق خود را بر جان او چیره گردانم، چندان که مانند مردم دچار سهو و غفلت نمى شود، سخن اینان سخن پیامبران است، اینان براستى قهرمانند.
کنزالعمال، ج۱، ص۴۳۳، ح۱۸۷۲
التماس دعا…
دکترا نمی خوانم...
بهترین و کاملترین توضیحی که در مورد ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا خوندم … و میشه نوشت …
البته من این رو به حوزه هم تعمیم می دم و کاملا موافقم…
دکترا نمیخوانم…
به قلم مهندس شعبانعلی…
از سال ۸۰ که مدرک لیسانسم را با معدلی بالا، از دانشگاه صنعتی شریف گرفتم تا سال ۱۳۸۴ باید دائماً جواب دوستانم را میدادم که چرا فوق لیسانس نمیگیری. دو باری هم کنکور شرکت کردم و با رتبه خوب در دانشگاه خودم قبول شدم اما نرفتم. سال ۸۶ که مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه شریف گرفتم (با رتبه و معدل بالا) باز امروز، دوستان زیادی می پرسند که چرا ادامه تحصیل نمیدهی و دکترا نمیگیری…
پراکنده در جاهای مختلف جواب داده ام. اما گفتم یک پاسخ تفصیلی اینجا بنویسم…
مقدمه اول:
یک واقعیت وجود دارد. نباید نظام آموزشی، به مسیر رشد و پرورش ما جهت بدهد، این ما هستیم که مسیر رشد خود را انتخاب و ترسیم میکنیم.
شاید سالها بعد، علاوه بر دکترا و پست دکترا، پست پست دکترا، پست پست پست دکترا و … هم در دانشگاه ها شکل گرفت. یعنی ما دیگر باید زندگی خود را تعطیل کنیم و تا دم مرگ به در دانشگاهها دخیل ببندیم؟
هر درجه تحصیلی معنا و مفهوم و کارکردی دارد.
اجازه بدهید که اول در مورد کارشناسی بگوییم.
خود کارشناسی یکی از ترجمه های غلط و طنز آمیز است. کارشناس کسی است که سالها تخصص و تجربه دارد. ما هر کسی که چهار سال در دانشگاه میچرخد و غذای ارزان میخورد و روی صندلی های سفت دانشگاه، مینشیند و اس ام اس بازی میکند و با تقلب در پایان ترم نمره ای می آورد، کارشناس مینامیم!
لیسانس واژه متفاوتی است. لیسانس یعنی مجوز. چیزی مثل جواز کسب!
من وقتی لیسانس مهندسی مکانیک گرفتم، یعنی میتوانم و مجازم با این دانش، امرار معاش کرده و حق دارم در مورد آن حوزه، تا حد دانشم اظهار نظر کنم.
من باید چند سال در آن حوزه کار کنم تا به یک «کارشناس» به معنای واقعی کلمه تبدیل شوم.
به همین دلیل، در عمده کشورهای دنیا، مردم رشته لیسانس خود را با نگرشی به بازار کار و نیازهای روز جامعه، انتخاب می کنند.
فوق لیسانس یا کارشناسی ارشد، برای کسانی است که میخواهند در یک حوزه خاص عمیقتر شوند. عموماً وقتی معنی پیدا میکند که کسی لیسانس خوانده و مدتی در آن حوزه کار کرده و سپس تصمیم میگیرد به دانش خودش در آن حوزه عمق دهد.
مثلاً من مکانیک خوانده ام، سالها در صنعت کار میکنم، میبینم حوزه کنترل و اتوماسیون حوزه جذابی است که دانش من در آن محدود است. به دانشگاه برمیگردم تا دانش خودم را در آن حوزه خاص ارتقاء دهم. طبیعی است کسی میتواند این مقطع را به پایان ببرد که معلومات خود را در حوزه ای با رعایت روش شناسی علمی، به نتایجی کاربردی تبدیل کرده و گزارشی از این فعالیت (تحت عنوان تز یا مقاله) ارائه نماید.
دکترا برای کسانی است که رسالت خود را تولید علم و پیشبرد مرز دانش جهان در یک حوزه تخصصی می دانند.
مقدمه دوم:
اما در ایران تعریف متفاوتی در ذهن مردم است. همه فکر میکنند تا جایی که وقت و استعداد دارند باید این مقاطع را درست یکی پس از دیگری ادامه دهند!
کارکرد اصلی هم، نه دغدغه توسعه دانش و مهارت فردی است و نه پیشرفت علم. عمدتاً یک عنوان است.
این را از اینجا میفهمم که میبینم برخی دوستانم در دوره دکترا، درد دل میکنند که باید هر هفته یک مقاله بخوانند! این خود نشان میدهد که مقاله خواندن، یک «درد» است نه «غذایی برای یک روح گرسنه علم».
اما حالا دلایل من:
- ما در شرایط امروز کشور، در عمده رشته ها – نمیگویم همه. میگویم عمده – مصرف کننده دانش تولیدی جهان هستیم یا اگر هم نیستیم بی دلیل دست به تولید دانش زده ایم (فقط برای حفظ پرستیژ کشور و رتبه های علمی). ما هنوز یک مصرف کننده صحیح هم نیستیم. به همین دلیل مدرک کارشناسی هم، زیادتر از نیازمان است.
شاید به همین دلیل مسئولان امر، ده ها واحد درس عمومی را به مجموعه دروس دانشگاهی افزوده اند تا این چهار سال به هر حال به شکلی پر شود!
من کارخانه های بنز و بی ام و و برخی از برترین صنایع دنیا را از نزدیک میشناسم و بارها بازدید کرده ام. مرکز طراحی آنها پر از کسانی است که لیسانس (یا به قول آنها دیپلم مهندسی) دارند و یکی دو نفر دکتر هم برا ی پرستیژ به مدیریت برخی واحدها منصوب شده اند. من نمیفهمم اگر تولید بنز با لیسانس ممکن است چرا داشتن انبوهی فوق لیسانس و دکترا، به مونتاژ پژو منجر شده است!
مجله فوربس منتشر کرد: ایران سومین کشوری است که بیشترین مهندس را در خود جای داده است...
لذت مرگ...
چرا هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مردن نیست؟
مرگ یک امر عادی نیست و هیچ دردی هم به اندازه درد مرگ نیست ولی طبق نقل مرحوم کلینی در کافی آمده است: هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مردن نیست زیرا انسان با مشاهده اهل بیت(علیهم السلام) از تمام بدن خود غافل است.
وقتی انسان توجهاش از بدن گرفته بشود این بدن را ارباً اربا هم بکنی دردی ندارد. چرا در اتاق عمل وقتی که اعضا و جوارح این شخص را مثلاً وقتی عمل قلب یا عمل دیگر دارد انجام می گیرد انسان دردش نمیآید؟ برای اینکه روح توجّه ندارد و تخدیر شده است. در هنگام مرگ نیز مؤمن با مشاهده اهل بیت(علیهم السلام) از تمام بدن غفلت میکند خب وقتی انسان از بدن غافل باشد توجهی به بدن ندارد و اگر بدن را تکه تکه هم بکنند دردش نمیآید. لذا هیچ لذّتی برای مؤمن به اندازه لذّت مردن نیست…
حضرت آیت الله جوادی آملی، درس اخلاق 17 اسفند 91
جواب سلام...
علامه حسن زاده آملی:
الهی، آنکه در نماز، جواب سلام نمی شنود، هنوز نمازگزار نشده است. ما را با نمازگزاران بدار!!!
الهی آمین…
زیارت اربعین...
دو فراز از زیارت اربعین هست که مختص همین زیارت است. سایر تعبیراتی که در این زیارت هست در سایر زیارت ها و ادعیه هم هست. این دو عبارت را دریابید؛
فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ
راه عذر را بر همه بست.
( زیرا چنان حجت را بر همگان تمام کرد و بین حق و باطل شکاف انداخت که اصلا راهی برای توجیه و عذر برای کسی باز نگذاشت که بتواند از زیر این حقیقت فرار کند)
وَ مَنَحَ النُّصْحَ
خیرخواهی را پاشید!
(بهترین ترجمه ای که من می توانم از این عبارت ارائه کنم. برای همه خیر خواست. تا آخرین لحظه به دنبال هدایت و جذب بود. قاتلش نشسته بود تا سر از بدنش جدا کند، او با سخنانی می خواست هدایتش کند. به او می فرمود: کیستی که به چنین جایگاه بلندی نشسته ای که بوسه گاه رسول الله بوده. می خواست یادش بیندازد چیزهایی را. تا آخرین لحظه خواست که جذب کند)
التماس دعا…
گلواژه های روضه
تردیدی نیست در اینکه در میان امام زادگان زن، مقام حضرت زینب و حضرت معصومه سلام الله علیهما از همه بالاتر است. اما اینکه از این دو کدامیک مقامشان برتر است خیلی دشوار بتوان نظر داد. از لحاظ مطیع امر ولی بودن، عالمه بودن، صبر و استقامت، و عفت و پاکدامنی در حد عصمت هر دو یکسانند. در اینجا در مقام تعیین درجه و رتبه این بزرگواران نیستیم که اصلا حد ما این نیست، من فقط می خواهم بگویم حضرت معصومه به دیدار برادرش نائل نشد و در میان راه جان به جانان تقدیم کرد، اما زینب کبری برادرش را دید. خب تا اینجای کار زخم دل حضرت معصومه در هجران برادرش عمیق تر است. اما زینب که برادرش را دید در کجا دید؟! در گودال قتلگاه دید، با سری جدا از پیکر و بدنی پاره پاره، حالا سوالم این است که ما چگونه بگوییم کدامشان مصیبت بیشتری را تحمل کرد و مقام بالاتری دارد؟
من می گویم قسم به آن لحظه ای که صدای وامحمداه و واعلیاه از حنجره زینب کبری به آسمان بلند شد، فاطمه معصومه هم در مصیبت زینب خون می گرید.
کاش زینب هم برادر را نمی دید…
#گلواژه-های-روضه